امروزه پس از سال ها بحث و جدل و نظریه پردازی درباره توسعه و شاخص های آن، صاحبنظران اقتصادی و اجتماعی و آموزشی و فرهنگی، شاخصی به نام شاخص توسعه انسانی را به عنوان معیار توسعه یافتگی مطرح کرده اند. توسعه انسانی شامل 32 جدول و 200 شاخص مختلف است و مواردی نظیر
▪ نرخ امید به زندگی
▪ نرخ با سوادی
▪ دسترسی به آموزش و پرورش مناسب و متعالی
▪ انگیزه افراد در فعالیت های مختلف از جمله تحصیل
▪ فقر و فاصله طبقاتی
و نظایر این، جزو متغیرهایی هستند که در تبیین جایگاه توسعه انسانی هر جامعه نقش مهمی دارند.
محور همه این متغیرها به نظر اکثر کارشناسان سه شاخص اصلی است که عبارتند از بهداشت و سلا مت - علم و دانش و میزان تحصیلا ت و درآمد سرانه (وضعیت اقتصادی) که سه ضلع شاخص توسعه انسانی را تشکیل می دهند. بنابراین برای بالا بردن کیفیت توسعه انسانی در هر جامعه در حقیقت باید بتوانیم هر یک از این سه شاخص اصلی را به پیشرفت و بهبود بالا برسانیم.
چنانچه ملا حظه می شود آموزش و پرورش و به طور کلی ترویج و گسترش سواد در هر جامعه یکی از آن سه شاخص اصلی به حساب آمده است و طبیعی است که نحوه عملکرد آن در شکل گیری این مثلث قدرت هر جامعه نقش اساسی را ایفا می کند و عدم بهره وری آن نیز به همین صورت موجبات نقص و افت کمی و کیفی جامعه را فراهم می آورد.
پدیده ای که هم اکنون در جامعه و آموزش و پرورش کنونی ما به عنوان یکی از معضلات اساسی مطرح شده است همانا افت محسوس کیفی و کمی در این شاخص اساسی است. به عبارت بهتر یکی از اساسی ترین و اصولی ترین شاخصه توسعه انسانی در جامعه ما دچار بیماری افت کمی و کیفی شده است که ریشه یابی و پیدا کردن راه درمان برای از بین بردن این بیماری چالش فکری اکثر کارشناسان و متولیان امور شده است.
به نظر می رسد هر فردی که بخواهد در این زمینه تحقیق و پژوهش کند ناگزیر می باید این مساله را مدنظر قرار دهد که یک پدیده رایج در جامعه نمی تواند به تنهایی خود هم علت باشد و هم معلول. بلکه از آنجا که در مقدمه این بحث هم عنوان شد، در توسعه یک جامعه عوامل متعددی نقش دارند و به اصطلا ح این جریان یک سیستم و سازمان متشکل از اجزا و عواملی است که نقش و وظیفه معینی را برعهده دارند که در نهایت پویایی و عملکرد درست این سیستم از اجزا و عناصر آن ناشی می شود. طبیعی است نقص در هر یک از این اجزا و عوامل جزیی موجب تاثیر در روند عملکرد سایر موارد می شود.
در بحث افت تحصیلی که زمینه تحقق و پژوهش این مقاله را نیز تشکیل می دهد هم این قانون کلی حکمفرماست. یعنی پرداختن به پدیده افت تحصیلی در اجتماع ما بدون در نظر گرفتن عوامل و شاخص های مرتبط با آن کاری بیهوده و بی نتیجه است و بدون در نظر گرفتن ویژگی ها و عدم شناخت و احاطه به خصوصیات و ویژگی های جامعه موجود نمی توان کاری از پیش برد. ولی به طور کلی می توان گفت که در بررسی پدیده هایی نظیر این مساله دو دسته عوامل نقش اصلی و اساسی دارند که در جریان تحقیق و پژوهش باید این دو عامل کاملا موشکافی و آنالیز گردد و هر کدام از موارد و جزییات آن مشخصا مورد مطالعه و ارزیابی قرار گیرد.
این دو دسته عوامل مربوط است به
1) متغیرهای وابسته یعنی آن دسته از متغیرهایی که هدف و زمینه مورد نظر ما هستند و تحقیق ما بر روی ارزیابی عملکرد آنهاست که همانا جامعه مورد آزمایش ما را تشکیل می دهند و
2) متغیرهای مستقل یعنی متغیر و عواملی که تاثیر و تاثر آنها در جامعه آزمایش خود را نشان می دهد. اصطلا حا اگر بخواهیم این دسته بندی را در قالب پژوهش علمی و اجتماعی بیان کنیم به دو صورت
الف) عوامل شخصی (درونی)
ب) عوامل اجتماعی (بیرونی) مطرح می شود.
الف) عوامل شخصی
گفتیم که کار ما تحقیق بر روی افت تحصیلی در بین دانش آموزان و دانش آموختگان نظام آموزشی جامعه خودمان است.
بنابراین جامعه دانش آموزان و دانش آموختگان و افرادی که در این حیطه قرار دارند جامعه مورد تحقیق ما را تشکیل می دهند. افت تحصیلی ممکن است به مسایل و خصوصیات شخصی این افراد بستگی داشته باشد.
یعنی آن دسته از عوامل که از درون هر شخصی که خاص و ویژه اوست و ویژگی هایی نظیر ویژگی جسمی - شخصیتی - فرهنگی - فکری - ایدیولوژیک و... یک فرد را شامل می شود و هر کدام از این مسایل و نقص در کارکرد و عملکرد آنها می تواند به عنوان یک منشا اصلی برای عدم انگیزه کافی و در نهایت افت کیفی و کمی در تحصیل و کسب دانش یک فرد شود مسایلی از قبیل:
1) مسایل جسمانی (نقص در ارگانیزم و اندام های دخیل در جریان یادگیری و آموزش)
2) مسایل روانی (شخصیت - تفکر - نگرش - بیماری های روانی و...)
3) ایدیولوژی (جهان بینی و نگرش هر فرد که برخاسته از مسایل مختلف و قضاوت های درونی وی است)
4) بیماری های جسمانی (بینایی- شنوایی- اندام های حسی و حرکتی)
5) بهره گیری از عوامل ذاتی و ژنتیکی (هوش- استعداد- رغبت و...)
6) خانواده (پدر- مادر- خواهران و برادران- اطرافیان و...)
7) آداب و رسوم و فرهنگ شخصی (نوع فرهنگ- تربیت- نگرش فرهنگی- رسوم جاری و آداب رایج که تا چه حد مترقی و سازنده است یا اینکه خرافی و محدود است)
8) امکانات و زمینه فعالیت (هزینه ها- تغذیه- پوشاک- مسکن و...)
9) انگیزه و علا قه (تنبیه- تشویق- تاثیرگذاری- تاثیر پذیری)
10) تجربه و آگاهی (دایره آگاهی و تجربه- تفکر و...)
ب) عوامل اجتماعی (بیرونی):
آن دسته از عوامل که در ذات و شخصیت افراد به واسطه تاثیرگذاری و اثرگذاری این عمل بر روی آنها منعکس می گردد و از جمله عوامل موثر بر بروز عوامل شخصی است و چون این دو ارتباط تنگاتنگی با هم دارند اثر هر کدام از آنها در دیگری به صورت کاملا مشهود و موثر وارد می شود.
این عوامل همان عوامل محیطی و عواملی است که هر فرد بنا به ماهیت زیستن در اجتماع و خاصیت اجتماعی بودن انسان تاثیر و تاثراتی از آن می پذیرد که شامل تمام اجزا و عناصر و عوامل پیرامون وی که در اصطلا ح محیط زندگی فرد گفته می شود است. این محیط عبارت است از: محیط جغرافیایی- محیط فرهنگی- محیط اقتصادی- محیط اجتماعی- محیط سیاسی- محیط انسانی- محیط طبیعی- محیط آموزشی و محیط های جانبی و مکمل دیگر که هر فرد با توجه به میزان فعالیت و مشارکت خود و متناسب با وضعیت شخصی و اجتماعی در آنها حضور می یابد. ناگفته پیداست که هر یک از محیط ها و عوامل مندرج در فوق در روند کیفیت بخشی یا تاثیر بخشی بر فرد نقش مهم و اساسی را دارد و نقص کارکردی در هر مورد می تواند زمینه ساز اختلا ل در روند فعالیت های هر فرد از جمله فعالیت در تغییر- اصلا ح و جهت دهی به رفتار شخصی و عوامل شخصی هر فرد امری اجتناب ناپذیر است.
این درست است که جامعه از افراد تشکیل می شود ولی هر فرد و شخص نیز به تنهایی نمی تواند همه نیازهای شخصی و فردی خود را تامین کند بلکه اجتماع این امکان را برایش فراهم می سازد. در این تعامل دوسویه هر یک بر دیگری تاثیر می گذارد و به اصطلا ح مکمل یکدیگر هستند و این تعامل در صورت کمال می تواند هر دو مورد را به درجه ایده آل و مطلوب رهنمون سازد و پیداست که نقص در هر کدام افت کمی و کیفی در یکدیگر را به ارمغان میآورد.
اکنون برای جلوگیری از مطول شدن بحث اختصاصا سمت و سوی بحث را جزیی تر کرده و می پردازیم به افت تحصیلی و علمی دانشآموزان و با متمرکز شدن بر روی این مقوله آن را از دریچه آموزشی و نهاد آموزش و پرورش مورد مداقه و توجه قرار می دهیم.
انسان در تمام دوران زندگی خویش در حال یادگیری است و این آموختن گاه به خانواده و اجتماع و زمانی به برخی از نهادها و سازمان ها از جمله مدرسه سپرده می شود. در بسیاری از کشورها این اعتقاد اساسی وجود دارد که آن چه در جامعه می گذرد اعم از رفتار مردم، تعاملا ت آنها با یکدیگر و... ناشی از کیفیت آموزش و پرورش در همان جامعه است. مدرسه نخستین جامعه ای است که کودک بعد از خانواده در آن گام می نهد و اگر درست عمل کند عامل مهمی در پرورش مهارت های گوناگون در او می گردد. بسیاری از برداشت های ذهنی- پیش فرض ها- باورها و بازخوردهای افراد به زندگی و تحصیل در کلا س درس مورد آزمون- سنجش و تجربه قرار می گیرد.
دانشآموز حدود دوازده سال از عمر خویش را صرف یادگیری مطالبی می کند که در مدرسه ها تدریس می شود اما اگر چنان چه در این دوازده سال همه آن چیزی که آموخته از کیفیت قابل قبولی برخوردار نیست یا در روند آموزشی ناقص و بی محتوا آن را میآموزد و باز انگار در اول خط مانده است و باز این موارد میزان افت و ریزش تحصیلی را مشاهده می کنیم باید علت یابی و ریشه یابی شود که مشکل کجاست.
به نظر نگارنده این مقاله، در هر آموزش و پرورش به نظر می رسد که این هدف از اهداف عمده و مهم سیاستگذاران آموزشی و فرهنگی است.
1) یادگیری عمیق مباحث مندرج در برنامه های درسی.
2) تقویت روحیه مطالعه و تحقیق در دانشآموزان.
3) ایجاد مهارت های لا زم برای اشتغال در جامعه.
4) شناخت استعدادهای دانشآموزان و هدایت آنان.
5) فراگیری مهارت های لا زم برای زندگی برای آماده کردن آنان برای یک زندگی سالم در اجتماعی مناسب.
اما آن چه در نظام تعلیم و تربیت رسمی ما می گذرد تناسب زیادی با این اهداف ندارد چرا که برنامه های درسی که معمولا با حجم بالا ی عناوین و مطالب درسی همراه هستند و نوعا روش های تدریس غیرفعال را می طلبند نتیجه ای جز محفوظات پروری به جای پرورش خلا قیت و ابتکار و شناخت استعدادها نداشته و نوجوانان و دانش اندوختگان ما را با نوعی کم نشاطی و افت تحصیلی مواجه ساخته است.
مدرسه های امروز در حال فروپاشی- غم زده- ایستا و میرنده اند. بچه ها احساس می کنند که اغلب آن چه در مدرسه به آنها عرضه می شود با نیازهای سنی در زندگی واقعی آنان بی ارتباط است. واقعیت نیز همین است.
تنها مورد مصرف تحصیل را اخذ مدرک برای از میان برداشتن شرط لازم و کافی برای اشتغال و زندگی در آینده می دانند. فرآیند یاددهی و یادگیری برانگیزاننده و شوق آور نیست و مطالب درسی هم به زندگی روزمره و اکنون آنها مرتبط نیست.
در نتیجه دانش آموزان در این مدارس از محرک های بالنده و شوق های سازنده محروم شده اند. امید به زندگی موفقیت و کنجکاوی و شادابی تحصیلی جای خود را به شکست و یاس و بی تفاوتی و پرخاشگری داده است. در این نظام آموزشی حال حاضر، نگرش ها و روش های حاکم فاقد یک نگاه و دید همه جانبه و در همه ابعاد و با یک مطالعه وسیع و دقیق براساس عوامل و شرایط موجود است و تحقق دهنده استعداد و نیازهای فطری و مقتضیات آینده دانش آموزان نیست.
بدون شک همه ما در این مورد با این چالش و مشکل مواجه هستیم و امروزه این آفت یکی از مهمترین موضوعات فکری جامعه ماست. چرا که همه می دانیم که آموزش و پرورش از نهادهای اصلی و زیربنایی هر جامعه است که اصلاح آن از اساس، تمامی ارگان ها و عناصر دیگر اجتماعی را نیز می تواند اصلاح کند و بیمه نماید و تربیت افراد فرهیخته و سالم در این نهاد انسان های سالم و کارآمد را در اختیار اجتماع کلی ما قرار می دهد که همه از منافع آن بهره مند خواهند شد و در صورت افت و نقص در این حیطه تمامی حیطه های اجتماعی ما نیز دچار کاستی و افت خواهند شد که در حال حاضر نمونه عینی و مصداق بارز آن را در جامعه خود شاهد و ناظریم بنابراین این مساله یک جهاد ملی و عزم همگانی را می طلبد. هر کس خود را باید متعهد و مسوول بداند و هر چند قدم جزیی و ابتدایی ولی باید این گام را به اندازه دانش، مهارت و امکانات خود بردارد.
● چه باید کرد؟
با توجه به اینکه عده قابل توجهی از دانش آموزان از افت شدید تحصیلی در آموزش و پرورش ما رنج می برند لذا جهت از میان بردن این معضل اساسی اولین راه همانا مطالعه و تحقیق در عوامل به وجود آورنده آن که در سطور قبل به آن اشاره کردیم و اصلاح آنان است. هر چند معتقدیم که اگر اصلی ترین زمینه یعنی مدرسه و آموزش و پرورش درست شود مسایل بعدی نیز به تناسب اصلاح خواهد شد.
از این رو یکی از اصلی ترین راه حل ها پرداختن به بحث تربیت دانش آموز که در مدرسه انجام می پذیرد و بحث آموزش و پرورش است. ما نیز به خاطر اینکه مجال بررسی تک تک عوامل را در این مقاله کوتاه نداریم فقط به یکی از مهمترین آنها یعنی مدرسه و جریان آموزش می پردازیم و راه حل هایی که در این زمینه می تواند تا حدودی از روند افت تحصیلی دانش آموزان جلوگیری می کند را مورد مطالعه قرار می دهیم.
واقعیت مساله این است که مدارس فعلی نتوانسته است بسیاری از اهداف آموزش و پرورش را جامه عمل بپوشاند که این مشکل ریشه های متعدد و متفاوتی دارد و باید کارهای مهم و موثر برای رفع این مشکل اندیشیده شود. شاید به خاطر همین مساله است که امروزه در سطح بین المللی با اصطلاحی به نام مدرسه پیشرو مواجه هستیم.
یعنی اینکه مفهوم آموزش و پرورش امروزه معادل با مفهوم یادگیری است و مفهوم یادگیری از انتقال دانش وسیع تر شده است که دارای چهار مفهوم اصلی است.
1) یادگیری برای دانستن
2) یادگیری برای عمل کردن
3) یادگیری برای زندگی کردن
4) یادگیری برای با هم زندگی کردن.
ویژگی یک مدرسه پیشرو توجه به تمام ابعاد وجودی و شخصیتی دانش آموز در مدرسه آموزش مهارت های زندگی لازم به دانش آموزان است. آموزش و پرورش مدرن به این مساله مهم پی برده و معتقد است که یادگیری باید از همان کودکی همه ابعاد زندگی را پوشش دهد و به همین دلیل است که در کشورهای مدرن به موازات آموزش علوم و فنون به جنبه های دیگری چون توسعه خود - رشد هیجانی و عاطفی - تمرکز حواس - تفکر - کنترل خود - مهرورزی - نوع دوستی محبت به دیگران - مدیریت در رفتار و اخلاق - امیدواری به زندگی در متن برنامه ریزی های آموزشی و تربیتی وارد شده است. مشاهده می کنید که تمام موارد مبحث توسعه را نشانه گرفته برخلاف آموزش و پرورش ما که فقط رشد کمی را دنبال می کند و با سیاست هایی ویژه هم این مساله را دنبال می کند (افزایش تبصره های پایه های مختلف صرفا جهت قبولی دانش آموز و طی پایه های درسی - مدرک گرایی - پرداختن به مسایل جانبی به جای مسایل زیربنایی و پرورشی و...) برخلاف دیدگاه آموزش و پرورش ما که هدف آن توانایی دانش آموز را در خواندن - حساب کردن و نوشتن مدرک توسعه و غایت هدف خود قرار داده امروزه در آموزش و پرورش جدید افزون بر این مهارت ها، نیازهای جدیدی در قالب کسب مهارت های زیستن - حل مساله در موقعیت های جدید زندگی و نیز چگونگی رویارویی با چالش های هزاره سوم مطرح است.
این مباحث توانایی مقابله با مشکلات را در دانش آموزان افزایش داده آنان را برای زندگی در آینده آماده می کند. هرگاه دانش آموز در مدرسه طرز برخورد با مشکلا ت - ضربه ها و ناملایمات زندگی را آموخته باشد و نحوه مقابله و رویارویی با تردیدها - ناکامی ها - غم ها و غصه ها و ترس ها و خصومت ها و پایداری و حفظ عقیده و نظر خود را یاد گرفته باشد به آسانی دست از تلاش نمی کشد و امیدوارانه به فعالیت ادامه می دهد. در جریان تحقق این اهداف ناگفته پیداست که داشتن منابع اعم از منابع مالی کافی و منابع انسانی ماهر به ما کمک می کند تا به بهترین شکل ممکن از عهده حل این مشکل برآییم.
بایستی انقلابی در طرز تفکر حاکم و رایج در امر آموزش و پرورش شکل گیرد و تمامی زمینه های درگیر با این مساله از نیروی انسانی گرفته تا مسایل مادی و ابزاری باید از نو بازنگری گردد و مطابق شرایط روز با آنها برخورد شود.
نمی توان یک هدف مترقی و امروزه را تصور کرد ولی امکانات و شرایط سنتی را زمینه و اساس کار قرار دهیم لازم است تا در تفکرات و بینش ها و نگرش های خود یک تجدید نظر اساسی کنیم و مطابق شرایط و اوضاع دنیای کنونی و نیازهای جامعه خود متعهدانه و دلسوزانه عمل کنیم و این میسر نیست مگر اینکه شرایط لازم فراهم شود و این مساله یک انقلاب اصلاحی را در تمامی زمینه ها می طلبد که موانع و مشکلات را مطابق با استانداردهای یک جامعه مدرن تنظیم کرد تا اثرات آن را در کل جامعه و بالاخص جامعه دانش آموزی و دانش اندوخته گان نیز مشاهده کنیم.
نویسنده علیرضا نظامی کارشناس ارشد مشاوره
روزنامه مردم سالاری